شاگردان آیت الله سعادت پرور

در دوره معاصر امام خمینی و علامه طباطبایی پرچمدار سلوک ناب شیعی بوده اند و آیت الله سعادت پرور شاگرد حقیقی مکتب ایشان و وارث مکتب عرفای نجف مثل آیت الله قاضی به شمار می رفت. آیت الله سعادت پرور بعد از وصول به قله های معرفت و توحید، به تربیت شاگردانی مشغول شد تا ادامه دهنده راه عرفای بزرگ شیعه باشند و ایتام آل محمد را ذیل نور ولایت فقیه و انقلاب اسلامی تربیت کنند. الحق هم که شاگردان ایشان نعمتی بزرگ برای حوزه علمیه و برای همه شیعیان بوده و امروزه منشا خیرات و برکات بسیار برای جامعه و انقلاب هستند. به نظر می رسد که امتداد راه سلوکی علامه طباطبایی را باید در میان شاگردان ایشان که علمای ربانی و مهذب هستند، جستجو کرد(البته دلیلی بر انحصار سلوک به این بزرگان نیست بلکه حتما مصادیق دیگری هم هست).   غالب شاگردان ایشان وارسته و بزرگوارند، لیکن مراتب معنوی مختلف دارند.درنتیجه استفاده های معنوی هم در مراتب مختلف می تواند از ایشان انجام شود. اما چگونه می توان از این بزرگان بهترین استفاده را کرد؟ نقل قول هایی از برخی از اهل سلوک هست مبنی بر این که آیت الله سعادت پرور به برخی از شاگردانشان اجازه کتبی برای دستگیری داده اند. نویسنده این مطالب با وجود برخی از شنیده ها به یقین نرسیده که این تاییدات در چه حد و با چه شرایطی است ولی به نظر می رسد که با فرض وجود این اجازه ها نمی توان چنین اجازه نامه ای را برای پیداکردن استاد سلوکی حجت دانست به چند دلیل:


1)      چنین اجازه  نامه ای قاعدتا به معنای تایید همیشگی این اساتید نیست. ممکن است استاد صاحب اجازه ای بعد از مدتی از نظر معنوی نزول کرده و صلاحیت دستگیری سالکین را از دست دهد(مثل بعضی از اصحاب خاص اهل بیت که در گذر زمان افول کردند). با این وصف نمی توان همه کسانی را که اجازه نامه کتبی دارند تایید ابدی کرد(همان گونه که نمی توان ایشان را رد کرد.) از طرفی ممکن است کسی از شاگردان ایشان باشد که در زمان حیات آیت الله سعادت پرور به مراتب لازم جهت تربیت نرسد ولی بعد از رحلت آیت الله سعادت پرور به مرتبه ای برسد که لیاقت تربیت را بیابد و چنین اجازه نامه ای نمی تواند ملاک رد یا تایید این شخص باشد چون اجازه نامه منحصر به یک زمان خاص است و به قول حضرت امام ملاک حال فعلی افراد است نه تاییدات قبلی نسبت به آنها. در نتیجه انحصار به یک اجازه نامه حجیت ندارد. نمی توان هرکس که اسمش در این اجازه نامه باشد را مطلقا پذیرفت و نمی توان کسی را که اسمش در آن ذکر نشده باشد را مطلقا رد کرد.

 

2)     اگر یک اجازه نامه کتبی از آیت الله سعادت پرور بر جای مانده که نام تعدادی از شاگردانشان جهت دستگیری از سالکین در آن موجود است(بر فرض وجود این اجازه نامه) از کجا معلوم که ایشان به تعداد دیگری هم اجازه نامه های کتبی جداگانه نداده باشد یا این که برخی را شفاها به دستگیری از سالکین مامور نکرده باشد!!؟(ممکن است اجازه های دیگری باشد که بنابر مصالح مطرح نشده باشد).

 

3)     اجازه کتبی جهت تایید صلاحیت برای تربیت سالکین بین عرفا چندان معمول نیست, اجازه کتبی ایت الله سعادت پرور از علامه  طباطبایی کجاست؟ اجازه کتبی علامه از ایت الله قاضی کجاست!؟ و... آیت الله قاضی در وصیت نامه خود فقط اسم آیت الله قوچانی(که یکی از شاگردان خوب سلوکی ایشان بود) را به عنوان وصی می برد در حالی که بنابر تصریح بزرگان اهل معرفت، بار اصلی تربیت سالکین در حقیقت بر دوش علامه طباطبایی بود و حضرت علامه در مراتب توحیدی از مرحوم آیت الله قوچانی جلوتر بودند. ولی بنابر مصالحی ایت الله قاضی به جای ایشان فقط از آیت الله قوچانی نام برده اند(به نظر می رسد که یکی از مصالح مهم این بوده که آیت الله قوچانی مقبولیت بیشتری نزد بسیاری از علما و بزرگان حوزه داشت و اعلام ایشان به عنوان وصی آیت الله قاضی سبب می شد که تهمت ها و تکفیرها نسبت به راه آیت الله قاضی کمتر شود.) پس تصریح کتبی ملاک نیست. ممکن است کسی که کتبا اجازه نامه تربیت دارد بهترین باشد، ممکن هم هست که بهترین شاگرد استادش نباشد ولی بنابر مصالحی او را مطرح کرده باشند.

 

4)      ذات سلوک غیور و مستور است. استاد سلوکی به عنوان خضر راه معمولا پنهان است. همچنان که خود آیت الله سعادت پرور در دوره حیات گمنام و پوشیده از عوام بودند. اسرار و مصادیق اساتید حقیقی سلوک معمولا سینه به سینه منتقل شده نه با نوشته کتبی. اگر بر فرض بنابر دلایلی به طور استثنا برخی از مصادیق استاد سلوکی به طور عمومی معرفی شده باشد، باید انتظار مصادیق دیگری از استاد کامل را داشت که پوشیده از نامحرمان و فضای عمومی جامعه باشد. شاید بتوان پس از تطبیق معیارها یک استاد مشهوررا به عنوان خضر راه پذیرفت و او را جز همان استثناها دانست ولی نمی توان یک شخص گمنام را به خاطر گمنامی اش رد کرد(همان طور که استاد مشهور را به صرف شهرتش نمی توان رد کرد) چرا که ممکن است جز همان مصادیق معمولا پنهان استاد سلوکی باشد. همان طور که اثبات یک شخص به عنوان استاد سلوکی دلیل لازم دارد، نفی او از این عنوان هم دلیل می خواهد و به صرف این که اسم او در یک نامه نیامده باشد یا این که مورد تایید برخی از مشاهیرعلما نباشد(مثل آیت الله قاضی و علامه و... که مورد مخالفت و طعن برخی از بزرگان بودند) نمی توان او را رد کرد.

 

5) استاد سلوکی را شرایط بسیار لازم است. علامه طباطبایی  در کتاب لب اللباب، شرط استاد سلوکی را رسیدن به تجلیات ذاتی(مقام نورانیت) می داند. استاد کامل سلوکی طبق فرمایش علامه به شکل بنیادین سالک را "راهبری" می کند(نه فقط راهنمایی). راهبری او هم محدود نیست بلکه تا وصل مقصد جانان و قتل نفس سالک در راه محبوب، ادامه دارد. تشخیص چنین استادی طبق دلایل قبلی و مطالب دیگری که مجال بیانش نیست نمی تواند با صرف اتکا به اجازه نامه ها صورت بگیرد. لهذا با فرض وجود اجازه کتبی یا شفاهی  و استناد به آن، حجت تمام نمی شود واستاد کامل مشخص نمی گردد. ولی واقعا راه پیداکردن استاد کامل از چیست؟ حال که چنین اجازه هایی ملاک نیستند به راستی چگونه می توان به حقانیت و لیاقت یک استاد سلوکی(نه استاد اخلاق یا عرفان عملی) جهت دستگیری پی برد؟ علامه طباطبایی راه پیداکردن استاد کامل را چه می داند؟

راه پیداکردن استاد کامل با معیاری که علامه طباطبایی ارائه می دهد در مطلبی با عنوان تشخیص حقانیت استاد سلوکی توضیح داده شده است.



آیت الله سعادت پرور